کد مطلب:28653 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:122

روزِ پنجمِ نبرد












2481. وقعة صِفّین - به نقل از زُهْری، در بیان رویدادهای روز پنجم نبرد -:آن روز، شَمِر بن اَبْرهة بن صباح حِمْیَری بیرون آمد و همراهِ دسته ای از قاریان شام، به علی علیه السلام پیوست. این كار، توانِ معاویه و عمرو بن عاص را كاست.

عمرو گفت:ای معاویه! تو می خواهی همراه شامیان با مردی بجنگی كه با محمّد صلی الله علیه وآله خویشاوندی نزدیك و پیوند استوار دارد و در پیشینه مسلمانی، هیچ كس با وی برابر نیست و مهابت و دلیری اش در جنگ را هیچ یك از یاران محمّد صلی الله علیه وآله ندارد. اینك او با شماری از یاران محمّد و تكْ سواران و قاریان و بزرگان و پیشینه دارانِ ایشان در اسلام، به سوی تو آمده است و همه ایشان در دل ها مهابت می افكَنند.

پس با شامیان به آوردگاه های خَشِن و گُدارهای تنگ درآ و آنان را به سختكوشی وا دار و پیش از این كه تن آسا شوند و از درنگِ بسیار خسته گردند و آثار شكست در ایشان پیدا شود، آنان را به طمع برانگیز. هر چه را فراموش كردی، این را فراموش نكنی كه تو بر باطلی!

چون عمرو با معاویه چنین گفت، معاویه در صدد برآمد كه سخنانی ایراد كند. دستور داد منبری بر نهادند و آن گاه، سپاه اهل شام را فرمان داد تا در سخنرانی اش حاضر شدند. پس حمد و ثنای خداوند را به جای آورد و گفت:

ای مردم! جان ها و جُمجمه های خویش را به ما عاریه دهید. احساس شكست و خواری به خود راه مدهید كه امروز، هنگامه خطر كردن و ابراز حقیقت و پایداری است. شما بر حقّید و حجّت در كَفِتان است. جز این نیست كه شما با كسی می جنگید كه پیمان شكست و خونی را ریخت كه ریختن آن حرام بود و در [ نزد خداوند] آسمان، عذرپذیری ندارد.

سپس عمرو بن عاص بر پلّه دوم منبر فرا رفت و سپاس و ستایش خدای را به جای آورد و گفت:

ای مردم! زِرِه پوشیدگان را پیش اندازید و بی زِرِهان را وا پس گذارید و ساعتی جمجمه هایتان را عاریه دهید كه حق به جایی خطیر رسیده و این، نبردی میان ظالم و مظلوم است.[1].

2482. تاریخ الطبری:در روز پنجم، عبد اللَّه بن عبّاس و ولید بن عُقبه برون آمده، جنگی شدید كردند. ابن عبّاس به ولید نزدیك شد. ولید خاندان عبد المطّلب را دشنام داد و گفت:ای ابن عبّاس! پیوندهای خویشاوندی تان را بُریدید و پیشوایتان را كشتید. پس گمان می كنید خدا با شما چه خواهد كرد؟ به آنچه طلب كرده اید، نمی رسید و آنچه را آرزو برده اید، در نخواهید یافت. و خداوند - اگر خواهد - شما را هلاك و مقهور می كند.

ابن عبّاس، پیكی نزد وی فرستاد [ و پیغام داد]:«به نبردِ من بیا!»؛ امّا وی سر باز زد. آن روز، ابن عبّاس نبردی شدید كرد و یكْ تنه به دلِ سپاه می زد.[2].









    1. وقعة صفّین:222، بحار الأنوار:402/463/32، شرح نهج البلاغة:180/5.
    2. تاریخ الطبری:13/5، الكامل فی التاریخ:371/2، الأخبار الطوال:175، وقعة صفّین:221.